••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

دوازده بند محتشم کاشانی

بند هفتم

روزى كه شد به نيزه سر آن بزرگوار

خورشيد سر برهنه بر آمد ز كوهسار

موجى به جنبش آمد و برخاست كوه كوه

ابرى به بارش آمد و بگريست زار زار

گفتى تمام زلزله شد خاك مطمئن

گفتى فتاد از حركت چرخ بيقرار

عرش آن زمان به لرزه در آمد كه چرخ پير

افتاد در گمان كه قيامت شد آشكار

آن خيمه ‏اى كه گيسوى حورش طناب بود

شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار

جمعى كه پاس محملشان داشت جبرئيل

‏ گشتند بى عمارى محمل شتر سوار

با آن كه سر زد آن عمل از امت نبى

روح الامين ز روح نبى گشت شرمسار

وانگه ز كوفه خيل الم رو به شام كرد

نوعي كه عقل گفت قيامت قيام كرد.